جمعه 10 بهمن 93 9 ربیع الثانی شب وفات حضرت معصومه سلام الله علیها ست. شب وفات بزرگ بانوی شهر قم. بانویی که من 4 سال مهمان او و شهرش بودم. دلم برای آرامش حرمش تنگ شده. کاش زمان می ایستاد و من فارغ از هر چیز و هر کس لحظاتی و تنها لحظاتی رو بی هیچ کس و هیچ چیز و با حضور کامل در مقابل ضریح می ایستادم. و سلام میکردم. سلام با معرفت... کاش کسی پیدا میشد و امشب که شب تولدمه این کادوی ارزشمند رو به من میداد. کاش همسرم من رو برای روز تولدم غافلگیر میکرد. کاش فردا صبح وقتی چشمهام رو باز میکردم همسرم در گوشم زمزمه میکرد: آماده شو میخوایم با هم بریم جایی که خیلی دوست داری... ولی این کاش ها به سرانجامی نمیرسه ...